محبت
جوانان و محبت اهل بيت(عليهم السلام)
نویسنده: استاد جواد محدثی
نوع رابطه ما با اهل بيت (عليهم السلام)، برچه مبنايى است و بر چه مبنايى بايد باشد؟ آيا مثل رابطه ملت و حاکم است؟ آيا رابطه علمى ميان شاگرد و استاد است؟ آيا رابطه «محبت» و «مودت» و پيوند قلبى و درونى است، که هم کارسازتر و هم بادوامتر و ريشهدارتر است؟
نقش محبت
نوع رابطه ما با اهل بيت (عليهم السلام)، برچه مبنايى است و بر چه مبنايى بايد باشد؟ آيا مثل رابطه ملت و حاکم است؟ آيا رابطه علمى ميان شاگرد و استاد است؟ آيا رابطه «محبت» و «مودت» و پيوند قلبى و درونى است، که هم کارسازتر و هم بادوامتر و ريشهدارتر است؟ قرآن کريم روى اين رابطه، تاکيد دارد و «مودت اهل بيت» را اجر رسالت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) معرفى مىکند: (قل لا اسئلکم عليه اجرا الا المودة فى القربى) در روايات هم، مودت و ولايت، به عنوان يک «فرض» و ملاک قبول اعمال به حساب آمده است. تولاى شما فرض خدايى است قبول و رد آن مرز جدايى است هر آن کس را که در دين رسول است ولايت، مهر و امضاى قبول است ديانتبىشما کامل نگردد بجز با عشقتان دل، دل نگردد حتى اهل سنت هم طبق احاديثشان اين نکته را قبول دارند و در شعر شافعى چنين آمده است: يا اهل بيت رسول الله حبکم فرض من الله فى القرآن انزله کفاکم من عظيم القدر انکم من لم يصل عليکم لا صلاة له اى خاندان پيامبر خدا! محبتشما فرض و واجب است که در قرآن آن را نازل فرموده است. در عظمت قدر شما همين بس که هرکس (در نماز) بر شما درود و صلوات نفرستد، نمازش صحيح نيست.” هرچه محبت و دلباختگى و ارتباط قلبى بيشتر باشد، تبعيت، همرنگى، همراهى و همدلى هم بيشتر خواهد شد. ايمان عاطفى به رهبرى، حتى در طاعت سياسى و اجتماعى هم تاثير مىگذارد و تبعيتى عاشقانه مىشود، نه صرفا تشکيلاتى و رسمى. از اين رو، ارتباط شيعه با اهل بيت (عليهم السلام) را علاوه بر جنبههاى اعتقادى برمبناى علمى، احاديث و منابع دينى، بايد عاطفى، روحى و احساسى قرار داد و «آگاهى عقلى» را با «عاطفه قلبى» درهم آميخت و عقل و عشق را با هم پيوند زد. ايجاد محبت و عشق را بايد از مراحل ساده، بسيط و عاطفى شروع کرد و در مراحل بعدى با بصيرت و شناختبيشتر، آن را تعميق داد، تا آنجا که «حب»، جزء سرشت انسان گردد و «محبت اهل بيت»، جزء دين يک مسلمان و شيعه در آيد و «هل الدين الا الحب»؟ براى اين کار، بايد زمينههاى روحى و آمادگيهاى قبلى افراد را در نظر گرفت، و الا محبت اهل بيتبه دلهاى غير مستعد و غير آماده نمىچسبد، آنچنان که کاشى به ديوار کاهگلى نمىچسبد. گاهى هم بايد موانع را زدود، هم چنانکه در لحيمکارى، ابتدا با سنباده و مواد ديگر، چربيها، آلودگيها و جرمها را از محل مىزدايند، تا لحيم، بچسبد و جوش بخورد.
راههاى ايجاد محبت:
1- استفاده از علاقه به محبوبيت
هر کس دوست دارد مورد علاقه و محبت ديگران باشد و مورد توجه قرار گيرد. در جذب افراد، اظهار علاقه، خيلى مؤثر است. بخصوص آن طرفى که انسان مورد علاقه او باشد اگر شخصيتى معروف، مهم و معتبر باشد، مورد رغبتبيشترى است. تاچه رسد به اينکه آن طرف، خدا، رسول و ائمه (عليهم السلام) باشند. بايد چنين القاء کرد که رشته محبت و علقه ولايى با اهل بيت، موجب مىشود انسان محبوب خدا و رسول گردد و چه موهبتى بالاتر از اين؟ طرح اين مسئله که ائمه، دوستدارانشان را دوست دارند، ايجاد محبت مىکند. روايت در اين زمينه، بسيار است. از جمله، اين حديث: کسى به محضر حضرت على (عليه السلام) رسيد و گفت: «السلام عليک يا امير المؤمنين و رحمة الله و برکاته، کيف اصبحت؟» سلام و رحمت و برکات الهى برتو، اى اميرمومنان، چگونه صبح کردهاى؟ حضرت سربلند کرد و پاسخ سلامش را گفت و فرمود: «اصحبت محبا لمحبينا و مبغضا لمن يبغضنا» صبح کردم، در حالى که دوستدارانمان را دوست دارم و با دشمنان دشمن هستم. طرح مسئله حب متقابل و رضايت طرفينى ميان خدا و بنده يا پيامبر و امت، کارساز است. قرآن هم نمونههايى دارد، همچون: «رضى الله عنهم و رضوا عنه»، «فسوف ياتى الله بقوم يحبهم و يحبونه» خدا از آنان راضى است، آنان هم از خدا راضىاند. خداوند کسانى را خواهد آورد که آنان را دوستبدارد و آنان هم دوستدار خدا باشند.
2- بيان فضيلت حب آل پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)
فعال ساختن کانال تبليغ محبت اهلبيت، در جذب ديگران اثر دارد. گفتن و مطرح کردن مؤثر است. به عنوان يک دستور کار، بايد فضيلت، آثار و برکات محبت اهل بيت را به صورت پيوسته طرح کرد. به هر حال در عدهاى اثر مىگذارد و مردم به دنبال يک موج تبليغاتى در رسانهها يا مراکز فرهنگى، به سمت و سويى گرايش مىيابند. در اين باره، احاديث فراوان است. به عنوان نمونه: پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «الا و من مات على حب آل محمد مات شهيدا الا و من مات على حب آل محمد مات مغفورا له الا و من مات على حب آل محمد مات تائبا الا و من مات على حب آل محمد مات مؤمنا مستکمل الايمان الا و من مات على حب آل محمد بشره ملک الموت بالجنة الا و من مات على حب آل محمد فتح له فى قبره بابان الى الجنة الا و من مات على حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائکة الرحمة…” هرکس با محبت آل محمد از دنيا برود، شهيد مرده است، آمرزيده مىشود، با توبه از دنيا رفته است، با ايمان کامل مرده است، فرشته مرگ او را به بهشتبشارت مىدهد. از قبر او دو در گشوده مىشود به روى بهشت، خداوند قبر او را مزار فرشتگان رحمت قرار مىدهد. چنين رواياتى فراوان است. ذکر اينها، دلها را تکان مىدهد و شيفته اهل بيت مىسازد.
3- طرح نيازمندى انسان به اين محبت و بهرهمندى از آن
انسان معمولا مجذوب کسى يا جايى مىشود که گره از کار او بگشايد و بهره برساند. در رابطههاى اجتماعى افراد، به وضوح اين مساله ديده مىشود. در زندگى ممتد و مستمر ما که تا آخرت ادامه مىيابد، کجاها گير مىکنيم و نياز به کمک داريم؟ هنگام مرگ، در برزخ، در رستاخيز، هنگام عبور از صراط و… به کارسازى محبت اهل بيت آگاه مىشويم. در اين زمينههم حديثبسيار است. از جمله اين چند حديث مشهور رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم): «حبى و حب اهل بيتى نافع فى سبعة مواطن اهوالهن عظيمة: عند الوفاة و فى القبر و عند النشور و عند الکتاب و عند الحساب و عند الميزان و عند الصراط»، محبت من و خاندانم در هفت جا، که هول و هراس آنها عظيم است، سود مىبخشد: هنگام مرگ، در قبر، هنگام رستاخيز، هنگام گرفتن نامه اعمال، وقتحساب، کنار ميزان و سنجيش اعمال و هنگام عبور از صراط. «سال رجل رسول الله عن الساعة، فقال: ما اعددت لها؟ قال: ما اعددت لها کبيرا الا انى احب الله و رسوله. قال: فانت مع من اجببت (المرء مع من احب). قال انس: فما رايت المسلمين فرحوا بعد الاسلام لشىء اشد من فرحهم بهذا» مردى از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از زمان قيامت پرسيد. حضرت فرمود: براى آن چه آماده کردهاى؟ گفت: چيز مهمى آماده نکردهام، جز اينکه خدا و رسولش را دوست دارم. حضرت فرمود: تو با کسى هستى که دوست مىدارى. انسان با محبوب خود خواهد بود. انس گويد: من نديدم که مسلمانان بعد از اسلام، به چيزى بيش از اين مژده رسول خدا خوشحال شده باشند. على (عليه السلام): «من احبنا کان معنا يوم القيامة، و لو ان رجلا احب حجرا لحشره الله معه» هر کس ما را دوستبدارد در قيامتبا ما خواهد بود. و اگر کسى سنگى را دوستبدارد، خداوند او را با آن سنگ محشور مىکند. اين مژده بزرگى است که علاقهمند به اهل بيتبداند که در آخرت هم با آنان محشور خواهد بود. وقتى محبت تا اين اندازه کارساز است، چرا اين گنج را نداشته باشيم؟!
4- ارزش جلوه دادن محبت اهل بيت (عليهم السلام)
وقتى کارى مورد تقدير و تشويق قرار مىگيرد و به عنوان «الگو» مطرح مىشود، در ديگران هم جذبه و کشش ايجاد مىکند. ارزشگذاران جامعه، مسؤولان فرهنگى هنرى، برگزارکنندگان مسابقات و جايزه دهندگان، اينها همه نقش دارند. وقتى کسى به خاطر شعر گفتن يا قصه نوشتن يا کتاب خواندن در مورد ائمه (عليهم السلام) تشويق شود، هم محبت پيدا مىکند و هم به خاطر اين پيوند، احساس عزت و سربلندى دارد. چون مىداند که اين کيف، چادر، کتاب و جايزه رابه خاطر اين موضوع، جايزه گرفته است. وقتى از جوانها مىپرسند: در باره چه چيزى، شعر مىگوييد؟ اغلب مىگويند: عشق، بهار، دوستى، زندگى، گل، بلبل و… وقتى پرسيده مىشود: چه کتابهايى مىخوانيد؟ مىگويند: رمان، کتابهاى علمى، داستانهاى تخيلى و… گويا سختشان استبگويند: که در باره خدا و نماز و ائمه (عليهم السلام) شعر مىگوييم. يا کتابهاى مربوط به اهل بيت و کتب دينى مىخوانيم. چون از اين جهت مورد تشويق قرار نمىگيرند، بايد شرايطى پيش آورد که اگر کسى در باره اهلبيت، شعر گفت، شعر حفظ کرد، حديثحفظ کرد، کتاب خواند، قصه نوشت، فيلم ساخت، تابلوى هنرى کشيد، يا حتى نام ائمه را داشتيا نام اهلبيت را روى فرزند خود گذاشت، احساس افتخار و سربلندى کند و اين را ارزش احساس کند و ارزش تلقى کند. مهر تو را به عالم امکان نمىدهم اين گنج، پربهاست، من ارزان نمىدهم وقتى از رسانهها، تلويزيون، مسابقات و گزارشها «الگو» معرفى مىشود، اين، تاثيرگذار است. امام صادق (عليه السلام) فرمود: «يا معشر الشيعة!… علموا اولادکم شعر العبدي فانه على دين الله.” اى گروه شيعه! به فرزندانتان شعر «عبدى» را بياموزيد، چرا که او بر آيين خداست. اين تشويق امام صادق (عليه السلام) که شيعيان شعر «عبدى کوفى» را به بچههايشان ياد بدهند، بزرگترين «تشويق» است و «الگودهى» است. شعر عبدى، از فضليتهاى اهل بيت، موج مىزد. «سيد حميرى» که از شاعران متعهد شيعه است، مىگفت: هر کس حديثى بگويد از فضائل على و اهل بيت (عليهم السلام) که من آن را در شعرم نگفتهام، اين اسبم را به او مىبخشم. دختر «ابو الاسود دؤلى» وقتى فهميد که خليفه، عسل را فرستاده تا محبت اهل بيت را از دل آنها بيرون کند، آنچه خورده بود، پس آورد، و نخواستبا عسل، مهر «آل على» را از دستبدهد. معلمان در اين مسائل، خيلى مىتوانند خطدهى داشته باشند و به گرايشها و الگوگيريهاى نوجوانان جهتبدهند. حتى اگر يک دختر و پسر غير متعهد، به خاطر اين که اسمشان مهدى يا زينب و فاطمه است، جايزه بگيرند، همين تاثير ضمنى ايجاد محبت مىکند.
5- تعظيم و تکريم
جوانان، به خاطر حالت الگوگيرى از مربيان، حتى از حالات و رفتار آنها هم سرمشق و نکته مىگيرند. نحوه برخورد مربيان با اهل بيت در حضور فرزندان، و شاگردان و جوانان، به آنان هم ياد مىدهد. نام ائمه (عليهم السلام) را با تکريم و احترام ياد کردن، همراه اسمشان سلام و صلوات فرستادن، به احترام نام امام زمان (عج) برخاستن و دستبر سرنهادن، روز ميلاد ائمه را جشن گرفتن و بزرگ داشتن، روز وفاتشان حريم نگهداشتن و حرفهاى خندهدار و برخوردهاى شاد نداشتن و در غم و اندوهشان حالت غم داشتن، تاثيرگذار است زيرا کوچکترها به بزرگترها نگاه مىکنند. اين حالت، خصلتشيعه است: «شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا، يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا» شيعيان ما از افزوده سرشت ما خلق شدهاند، با شادى ما شاد مىشوند و با اندوه ما غمگين مىشوند. حتى کيفيت نام بردن و لحنما در اين مساله، مؤثر است. يک وقت مىگوييم: امام رضا فرمود. و يک وقت مىگوييم: حضرت امام رضا عليه السلام فرمود. اين دو با هم خيلى فرق دارد. اگر هنگام شنيدن نام پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) يا يکى از معصومين (عليهم السلام)، زير لب صلوات بر آنها بفرستيم، اين هم نوعى تکريم است و در ديگران، تاثيرگذار. در سالهاى اخير نسبتبه برخى از مناسبتها مثلا ايام «فاطيمه» يا «روز زن»، در مورد حضرت فاطمه (سلام الله عليها) بيش از گذشته، کار فرهنگى و تبليغى و گراميداشت، انجام شده است، يا نسبتبه امام زمان (عليه السلام) اين است که مىبينيم، به همين تناسب، محبت فاطمه و مهدى (عليهما السلام) و گرايش به اين دو، نسبتبه گذشته بيشتر شده است، بخصوص در ميان جوانان. طبعا زبان و بيان خاص مربوط به نوجوانان و جوانان، چه در سخن و چه در نوشتهها بايد مراعات شود و افق فکر و سطح کودکان در نظر گرفته شود، چه در برنامههاى راديويى و تلويزيونى، چه در صبحگاهها و مراسم جشن و عزا در خانهها، مدارس، مساجد و هيئتها.
6- ذکر فضايل اهل بيت و فرهنگ آنان
مردم، آرمانگرا و قهرمان دوستند. اگرشخصيت، فضليت، فکر و فرهنگ امامان اهل بيت (عليهم السلام) را بشناسند به آنان علاقه پيدا مىکنند و اين علاقه به تبعيت و همسويى مىکشد. امام رضا (عليه السلام) در حديثى فرموده است: «ان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا» «مردم اگر خوبيهاى حرفها و تعاليم ما را بشناسند، از ما پيروى مىکنند.” اينکه چگونه مردم، جوانان و بشريت را با فرهنگ اهل بيت بايد آشنا کرد، نکته ظريفى است و بايد از تکنيک «هنر» استفاده کرد و در عرضه محتواى کلامى و حياتى ائمه (عليهم السلام) به نسل امروز، کار رسانهها در اين جهت، مهم است و متاسفانه ضعيفيم. فضايل در دو محور است
1- جهات آرمانى، خلقت، طينت و…
2- جهات عملى و قابل اسوهگيرى و تبعيت عينى و ملموس از رفتار اهل بيت. طرح هر دو جهت، عامل ايجاد علاقه است، ولى محور دوم موثرتر است که در عين بيان عظمتهاى فوق تصور، امکان راه يافتن به حريم کمال آنان هم باشد. نوشتن و سرودن در باره فضايل و خوبيهاى ائمه و ترويج آنها ميان نسل نو، محبت مىآورد.
7- گره زدن خوشيهاى زندگى به حيات ائمه(عليهم السلام)
با استفاده از قضيه شرطيه (قضيه پاولوف) به نحوى عمل کنيم که با ديدن چيزى و خاطرهاى، پيوند با اهل بيت مطرح شود، جشن گرفتن و شيرينى و عيدى دادنها، و جشن تکليف گرفتن و اعطاى مدال و اهداى جوايز و تشويقها اگر در روز تولد فلان معصوم (عليه السلام) باشد، خواه ناخواه تاثير غير مستقيم دارد. گره خوردن يک خاطره خوش با اهل بيت. شبهاى تولد يا روزهاى ميلاد ائمه، در خانهها و مدرسههاى ما بايد يک حادثه خوب يا خاطره خوش پيش آوريم. مثلا با يک جعبه شيرينى به خانه رفتن، يا شب تولد امام هادى (عليه السلام) با يک جعبه شيرينى در دفتر مدرسه گذاشتن به همين مناسبتها، که سبب مىشود از ياد نرود.
8- معرفى کتاب و نگارش مقاله و شعر
اين، نوعى کار فرهنگى است که با شناختن و شناساندن کتابهاى خوب، جذاب و سازنده در مورد اهلبيت، از علاقه به مطالعه بچهها استفاده کنيم. کتابى که به مسابقه مىگذاريم يا براى تلخيص پيشنهاد مىکنيم يا موضوعى که براى مقالهنويسى، شعر و قصه، حتى عکس و نقاشى مىدهيم، اگر سوژههاى اهل بيتى داشته باشد، مفيد است. يا کشاندن روزنامه ديوارى به اين سمت. يا در خواستخاطرهنويسى از زيارت، عاشورا، نيمه شعبان، شب قدر، مجالس سوگوارى و امثال اينها.
9- تشکلهاى هيئتى
برنامه هاى خودجوش نوجوانان که کار گروهى انجام دهند، مثل فعاليتهايى که در نيمه شعبان و برگزارى جشن دارند، يا تشکيل هيئت و راه انداختن دسته عزادارى يا آراستن مسجد، حسينيه و تکيه و برنامههاى ايستگاههاى صلواتى آب، شربت، اطعام، احسان و… همه گرهزننده قلب نوجوانان با تشکيلات اهل بيت است. بچهها زمينههاى روحى دارند. اينها را بايد به کار گرفت، در محله هاى مختلف از خود آنان «هيئت» درست کرد و خودشان مسؤوليتبه عهده بگيرند تا فعال شوند. ايام محرم يکى از مناسبترين فرصتهاى ايجاد اينگونه تشکلهاى هيئتى از دانش آموزان بخصوص در مقطع راهنمايى و اوائل دبيرستان است. در عاشورا و نيمه شعبان، به خاطر شور عمومى مردم، بچهها جذب اينگونه مراسم مىشوند. براى استفاده از اين حس خود جوش بچهها و جهت دادن آن براى ايام ديگر بايد سرمايهگذارى کرد. وقتى بچهها براى خودشان در ارتباط با ائمه، صاحب علم، پرچم، دسته و هيئت مىشوند، احساس تشخص مىکنند.
10- ايجاد فضاى روحى و معنوى
پديد آوردن صحنهها و فضاهايى که بچهها در شرايط خاصى قرار بگيرند و به تدريجحس درونى آنان بيدار شود و جذب گردند. چه بسا اگر کودکان را به حال خود رها کنيم، به اين سمت و جهت، کشيده نشوند و به دعا و توسل نيايند. ولى اگر ترتيبى دهيم که در اين فضا قرار گيرند، جذب مىشوند. مثلا اردوها و ديدارهاى از حرمها، زيارتگاهها، مجالس دينى، دعا، توسل و عزادارى، محکم کننده اين رشته و رابطه است. اين همه اردوهاى سياحتى و زيارتى تشکيل مىشود و دانشآموزان مثلا به قم، شيراز، مشهد، جمکران و امثال آنها مىروند، تنها تماشاى ساختمان، در، ديوار و گنبد نباشد، همراه اين ديدارها، تغذيه فکرى و روحى شوند و مطلب ياد بگيرند و الگو بگيرند و عشقها و علاقههايشان را به اين خاندان، پيوند بزنند. ديدار با شخصيتهايى که تاثيرگذارند در صورت امکان حتما در برنامه اين سفرها و اردوها قرار بگيرند. شرکت در مجالس با حال، همين طور است.